black flower(p,268)
black flower(p,268)
تهیون جوابش رو داد و برای تحویل گرفتن غذاش او دو نفر رو ترک کرد.
مرد: دختره ه&رزه*
مرد پرده رو کنار زد و به تهیون که با پیک که سفارشش رو آورده بود صحبت می کرد نگاهی انداخت.
مرد: بعد از اینکه خانم دو هر کاری قصد داشت رو باهات انجام داد با تو و اون دختر بازی هامو انجام میدم.... با من مثل احمقا رفتار می کنه اما حیف که خودش نمی فهمه چی در انتظارشه.
تهیونگ محکم آب دهنش رو قورت داد.
درسته که تهیون هم دست آدم رباش یعنی خانم دو معروف بود اما باید هر دوشون رو از این مخمصه نجات می داد.
زندان رفتنش بهتر این بود که این مردک فانتزی های کثیفشو روشون اجرا کنه.
تهیون: باید دهنشو باز کنم میخوام بهش غذا بدم.
تهیونگ : تهیون برگشته بود؟🧠
اینقدر تو افکارش غرق شده بود که متوجه نشده بود.
اون غذا نیاز نداره من گرسنمه
مرد گفت و تهیون نفسش رو به بیرون فوت کرد.
اگه گرسنه ای میتونی برای خودت یه چیزی سفارش بدی... من
قرار نیست پولمو تو شکم تو بریزم
مرد با عصبانیت مشتش رو به میز چوبی کوبید.
حالا هر کاری دلت میخواد انجام بده اما یه روز التماسم می کنی.
حرفشو زد و با خشم تنهاشون گذاشت.
تهیون یه بار دیگه دهن تهیونگ رو باز کرد و همون درد رو بهش تحمیل کرد.
چیز برگر رو نزدیک دهنش گرفت.
بخور.
تهیونگ سرش رو یکم فاصله داد.
تهیون جوابش رو داد و برای تحویل گرفتن غذاش او دو نفر رو ترک کرد.
مرد: دختره ه&رزه*
مرد پرده رو کنار زد و به تهیون که با پیک که سفارشش رو آورده بود صحبت می کرد نگاهی انداخت.
مرد: بعد از اینکه خانم دو هر کاری قصد داشت رو باهات انجام داد با تو و اون دختر بازی هامو انجام میدم.... با من مثل احمقا رفتار می کنه اما حیف که خودش نمی فهمه چی در انتظارشه.
تهیونگ محکم آب دهنش رو قورت داد.
درسته که تهیون هم دست آدم رباش یعنی خانم دو معروف بود اما باید هر دوشون رو از این مخمصه نجات می داد.
زندان رفتنش بهتر این بود که این مردک فانتزی های کثیفشو روشون اجرا کنه.
تهیون: باید دهنشو باز کنم میخوام بهش غذا بدم.
تهیونگ : تهیون برگشته بود؟🧠
اینقدر تو افکارش غرق شده بود که متوجه نشده بود.
اون غذا نیاز نداره من گرسنمه
مرد گفت و تهیون نفسش رو به بیرون فوت کرد.
اگه گرسنه ای میتونی برای خودت یه چیزی سفارش بدی... من
قرار نیست پولمو تو شکم تو بریزم
مرد با عصبانیت مشتش رو به میز چوبی کوبید.
حالا هر کاری دلت میخواد انجام بده اما یه روز التماسم می کنی.
حرفشو زد و با خشم تنهاشون گذاشت.
تهیون یه بار دیگه دهن تهیونگ رو باز کرد و همون درد رو بهش تحمیل کرد.
چیز برگر رو نزدیک دهنش گرفت.
بخور.
تهیونگ سرش رو یکم فاصله داد.
- ۱۴.۵k
- ۲۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط